پدران خسته
اندیشه های گسسته
به خانه می آورند.
مادران خسته
فرزندان گسسته
بزرگ می کنند.
با این گسستگی
[من]
آویزان اندیشه ی دخترکی نا گسسته ام
که از پنجره ی شکسته ی
خانه ی همسایه
چشم به من دارد.
ودل
به عروسک ها یی که با مرگ
از آسمان میبار ند.
دختران نگاه مشبک
ای سایه های صبور!
آفتاب آفتاب نگاه
اگر بر شما ببارد
اندیشه های سبز تان مگر بشکوفد
تا
هوای خاکستری
آن همه انتظار
بوی بال کبوتر دهد.